سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمی تا قسمتی شوخـی .....

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سهراب سپهری

    نظر
پشت در یاها
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
 که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق
قهرمانان را بیدار کند ..................
قایق از تور تهی
 ودل از آرزوی مروارید ،
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا   پریانی که سر از آب به در می آرند
ودر آن تابش تنهایی ماهی گیران
 می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
هم چنان خواهم راند .............
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
 بام ها جای کبوترهایی است
که به فواره ی هوش بشری مینگرند
دست هر کودک دو ساله ی شهر ، شاخه ی معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک ، موسیقی  احساس تورا می شنود
وصدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
پشت دریا ها شهرب است
که درآن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحر خیزان است
شاعران وارث آب و خرد وروشنی اند ...
پشت دریاها شهری است
قایقی  باید ساخت
(سهراب سپهری )
......................