سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمی تا قسمتی شوخـی .....

صفحه خانگی پارسی یار درباره

هه .... هه .....

    نظر

 

یَک روز بر خانه نَشَسته بودم داشتم تخمه نَ میخوردم یَک دف دیدم تیلفنم زنگ زد . گفتم ها کیسته ؟ گفت : ها . .. اییییی..... مدیرسایت یاهو بیدم ... گفتم : ها چطوری ... خوبی ؟ در سلامتی کامل به سر میبری ها ووووووو ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ گفت : ها . این یاهو مَسینجیر 8 قدیمی شده . اگه میشه 9 رو زودتر طراحی کن . گفتم : ها باشه .... بعد رفتم پشت کامپیوتر طراحی کردم و از ویلایت خودمان با بلوتوث فرستادمش آمریکا برای بیل گیتس و اون هم فروختش به شرکت یاهو )))))

 

 

 


ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر

    نظر

ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر

در روحمان طراوت مهتاب عشق بود

سر هایمان چو شاخه ی سنگین زبار و برگ

خامش بر آستانه ی محراب عشق بود

من همچو موج ابر سپیدی کنار تو

بر گیسویم نشسته گل مریم سپید

هر لحظه می چکد ز مژگان نازکم

بر برگ دستهای تو آن شبنم سپید

گویی فرشتگان خدا در کنار ما

با دستهای کوچکشان چنگ می زدند

در عطر عود و ناله ی اسپند و ابر دود

محراب را ز پاکی خود رنگ می زدند

پیشانی بلند تو در نور شمع ها

آرام و رام بود چو دریای روشنی

با ساقهای نقره نشانش نشسته بود

د رزیر پلکهای تو رویای روشنی

من تشنه ی صدای تو بودم که می سرود

در گوشم آن کلام خوش دلنواز را

چون کودکان که رفته ز خود گوش می کنند

افسانه های کهنه ی لبریز راز را

آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت

بال بلور قوس قزح های رنگ رنگ

در سینه قلب روشن محراب می تپید

من شعله ور در اتش آن لحظه ی درنگ

گفتم خموش ((آری)) و همچون نسیم صبح

لرزان و بیقرار وزیدم بسوی تو

اماتو هیچ بودی و دیدم هنوز هم

در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو

 


چون اشکی افتادم به راحت در جوانی

    نظر

چون اشکی افتادم به راحت در جوانی

چون آهی پیچیدم به دشت زندگانی

اما تو رفتی مانده ام تنهای تنها

ناامید و خسته هرجا....

لبخندت هر شب در خیالم می تراود

چشم تو شعر آشنایی می سراید

در قلبم آیا شعله ای از عشق دیرین مانده برجا!!!!

من بهاران را در تو می جویم

قصه ی دل را با تو میگویم

ماندم تنها........

می روم بی تو مرغک زیبا

کی دگر سازیم آشیان بر جا

بازآ بازآ................